عاشق باران(خسته ام اما منتظر)







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





یه اتفاق عجیب!!!

درساحل دریاوازنزدیکی یکی ازویلاهای خصوصی عبور می کردم که صحنه ای عجیب نظرم راجلب کرد;دونفردرحال گفتگویی تندبایکدیگربودند.باخودگفتم:نکند دعوایشان بشود،بروم ببینم چه خبراست.یکی از آن ها دوربینی در دست وآن دیگری که معلوم بودصاحب ویلاست باعصبانیت به اومی گفت:توحق نداری ازهمسروبچه های من عکس بگیری.راستی تا یادم نرفته بگویم:((همسرودختر اوباوضعی نه چندان مناسب!درآن طرف تر ناظر این گفتگو بودند.)). عکاس می گفت:دوربین مال منه ازهرمنظره وهر کسی که بخواهم می تونم عکس بکیرم.صاحب ویلا:این ها حریم خصوصی من هستند. عکاس:حریم خصوصی توفقط داخل ویلاست نه کنار ساحل. صاحب ویلا:توخودت خوشت میاد ازهمسرت کسی عکس بگیره. عکاس:نه،برای همین هم آن هارا این طوری بیرون نمی آورم ولی اگرکسی این جور زن وبچه اش رابیرون بیاورد در واقع خودش آن ها را درمعرض نگاه وتوجه همه قرار داده و ظاهرا خوشش می آید. صاحب ویلا:نگاه کردن باعکس گرفتن فرق دارد!عکاس:چه فرقی دارد که عده ای زن ودختر تو رابه طور زنده تماشا کنند یاعکس آن ها را؟؟! تاره،عکس که مصنوعی است و ناراحتیش کمتره. صاحب ویلا با اندکی مکث ومن من ادامه داد:بالآخره من مالک وصاحب اختیار آن هایم ومایل به این کار نیستم.عکاس:من هم مالک نگاه خود و دوربین خود هستم و آزادم! صاحب ویلا چیزی برای گفتن نداشت ومن نیز هاج و واج که چه بگویم! راستی به نظر شما استدلال عکاس درست بود یا صاحب ویلا؟ مواظب خودتون باشید.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 21:2 | |